امروزه روانشناسي با همه جنبههاي زندگي انسان در ارتباط است و هر اندازه كه جامعه پيچيدهتر ميشود، روانشناسي نيز نقش مهمتري در حل مشكلها برعهده ميگيرد؛ تا جايي كه امروزه با تخصصهاي متنوع و متعددي در روانشناسي روبهرو هستيم: روانشناسي مهندسي، روانشناسي محيطي، روانشناسي قانوني و روانشناسي كامپيوتر.
البته در ايران بسياري از حوزههاي روانشناسي چندان شناختهشده نيستند و حتي تخصصهاي معروفي مانند روانشناسي باليني يا تربيتي هم جايگاه واقعي خود را ندارند. علتش اين است كه بسياري از موسسات از نقش متخصصان روانشناسي در پيشبرد امور اطلاع زيادي ندارند. در اين نوشته قصد داريم به علم روانشناسي و شاخههاي مختلف آن و مقايسه روانشناسي و روانپزشكي بپردازيم.
در تمدنهاي اوليه در مصر و خاورميانه تصور ميشد كه علت بيماريهاي رواني، نيروهاي جادويي است و به همين علت جادوگران به درمان اين افراد بيمار ميپرداختند. آنها از مناسك جادويي براي كنترل اين نيروها استفاده ميكردند.
در تمدن يونان و روم، توصيف مشكلات رواني با فلسفه در آميخته بود. بقراط، افلاطون و ارسطو نگاهي فلسفي به اين موضوع داشتند و بههمخوردگي اخلاط چهارگانه را عامل آن ميدانستند. در آن زمان مسووليتي در قبال بيماران رواني وجود نداشت و در اغلب موارد اين بيماران را در خانه محبوس ميكردند يا آنها را به زنجير ميكشيدند.
تاريخچه روانپزشكي در ايران
در حالي كه در اروپاي قرون وسطي بيماران رواني را مامن شياطين ميدانستند و آنها را شكنجه ميكردند تا ارواح را از بدنشان خارج كنند، در ايران بخشي از دارالشفاها به اين بيماران اختصاص يافته بود. با ظهور ستارگاني در آسمان پزشكي دوران اسلامي در ايران مانند زكرياي رازي، ابوعليسينا و سيداسماعيل جرجاني، طب ايران به اوج ترقي رسيد و پرچمدار جهان پزشكي شد. اين بزرگان بيماريهاي رواني را ناشي از اختلال مزاجها و اثر آنها بر مغز ميدانستند. ابوعلي سينا از معروفترين دانشمندان مسلمان، در كتاب قانون توضيحات زيادي درباره بيماريهاي رواني دارد و مبتلايان را بيمار ميخواند.
روانشناس يا روانپزشك؟ مساله اين است!
سوال اساسي كه براي بسياري افراد پيش ميآيد، اين است كه روانشناسي و روانپزشكي چه تفاوتي با يكديگر دارند. اين تفاوت بايد شناخته شود چون عدم شناخت آن، بعضيها را به بيراهه ميكشاند. حتي بسياري از افراد تحصيلكرده هم به طور دقيق از اين اختلاف آگاه نيستند و در بسياري از برنامههاي راديو و تلويزيون هم اين 2 به اشتباه به جاي همديگر به كار ميروند.
واقعيت اين است که روانشناسي يک شاخه علمي از علوم انساني است كه هدفش مطالعه رفتار انسان است. به عبارت بهتر، روانشناسي مطالعه رفتار و فرآيندهاي ذهني است. عمر اين رشته نسبتا كوتاه است (كمي بيش از يك قرن) اما رشد بسيار چشمگيري داشته است؛ به حدي كه بيش از 20 رشته تخصصي را شامل ميشود. بعضي از رشتههاي آن شامل روانشناسي كودك، روانشناسي مديريت، روانشناسي باليني، روانشناسي كودكان استثنايي، روانشناسي ورزش، روانشناسي تربيتي، روانشناسي صنعتي، روانشناسي سالمندي و… است كه البته بسياري از اين رشتهها در كشور ما چندان شناختهشده نيستند. اما بعضي از آنها مانند روانشناسي باليني را بيشتر مردم ميشناسند.
روانشناسي باليني را امروزه علم بهزيستي ميخوانند. چون در اين حوزه به انسان آموزش ميدهند كه چگونه فرضهاي غلط را در ذهن خود تصحيح کند و زندگي خوب و راحتي داشته باشد. در اصل در اين روش علت بيماري رواني ريشهيابي ميشود و با روشهاي مختلف مانند رفتاردرماني بيمار را معالجه ميكنند. علاوه بر اين روانشناس، گاهي كار مشاوره هم انجام ميدهد.
بررسي رشتههاي گوناگون در حوزه روانشناسي مشخص ميكند كه روانشناسي فقط مطالعه رفتارهاي غيرعادي يا مرضي نيست. نقش روانشناس معمولا درمان بيماريهايي است كه بيمار از آن رنج ميبرد و خودش از آن آگاه است و به دنبال درمان آن ميگردد؛ مانند وسواس، افسردگي و اضطراب. كلمه روانشناسي نبايد جنون را به ذهن بياورد. حتي بيماريهايي كه در روانشناسي باليني قابل درمان هستند، شامل بيماريهاي شديد رواني مانند روانپريشي يا سايكوز يا جنون نميشوند و روانشناسي نقش چنداني در درمان اين اختلالات ايفا نميكند. براي درمان چنين بيماريهايي ميتوان از رويكردهاي متفاوتي استفاده كرد مانند روانكاوي، شناخت درماني و رفتاردرماني.
در بيماريهاي شديد رواني (مانند سايكوز) بيمار معمولا بيماري خود را قبول ندارد و نسبت به درمان مقاومت نشان ميدهد. بيماريهايي مانند اسكيزوفرني، مانيا (شيدايي) و سايكوز از جمله بيماريهاي شديد رواني و همراه با توهم و رفتارهاي غيرعادي هستند. چنين بيماراني به طور اختصاصي توسط روانپزشك درمان ميشوند؛ نه روانشناس. روانپزشك فردي است كه در رشته پزشكي تحصيل كرده و بعد از اتمام دوره پزشكي عمومي، دوره تخصصي خود را در رشته روانپزشكي يا اعصاب و روان گذرانده است. چنين پزشكي براي درمان بسياري از بيماريها ملزم به تجويز دارو است. البته احتمال دارد كه بسته به نوع بيماري، از رفتار درماني، رواندرماني يا الكتروشوك هم استفاده كند.
در بعضي موارد، براي درمان بعضي بيماران مانند بيماران افسرده يا وسواسي، نياز است كه روانشناس باليني در كنار روانپزشك با هم به درمان بيماري بپردازند. نكته مهم اين است كه روانشناسان اصلا مجاز به تجويز دارو نيستند.
روانکاوي يعني چه؟
روانكاوي يكي از رويكردهاي علم روانشناسي است كه توسط «فرويد» پايهگذاري شد. شناخت او از ذهن بر پايه روشهاي تفسيري و درونگرايي است. تئوريهاي او بسيار مشهور شدند و دليل آن احتمالا درگير بودن تئوريهاي او با موضوعاتي مانند جنسيت و سركوب است. در آن زمان، اين مسايل از موضوعات ممنوعه به حساب ميآمدند. امروزه تئوريهاي فرويد چندان مورد توجه نيستند اما همين تئوريها در تبديل علم روانشناسي به يك موضوع باليني بسيار تاثيرگذار بودند. روانكاو، در واقع، يک روانشناس است كه براي درمان بيمار خود از رويكرد روانكاوي استفاده ميكند. در روانكاوي، فرض بر اين است كه ريشه بيماريهايي مانند اضطراب و افسردگي در تجربيات دوران كودكي نهفته است كه به صورت ناخودآگاه درآمدهاند. روانكاوان با اعتقاد به اينكه بيشتر رفتارهاي انسان از روي ناخودآگاهي است با روشهايي سعي در شناسايي اين عوامل دارند تا با شناساندن آنها به بيمار، ناراحتيها را رفع كنند.
نظر روانپزشك/ دكتر محمدرضا خدايي، روانپزشك
ما همه در يک تيم هستيم
رواج مشكلهاي عاطفي و اقتصادي مانند بيكاري و بسياري مسايل ديگر در زندگي امروز، باعث شده كه افراد در بعضي مواقع نتوانند بر اين مسايل غلبه كنند و در نتيجه دچار تعارض و ناكامي شوند. اين فشارهاي رواني ميتواند سلامت جسم و روان را تهديد كند.
از آنجا كه بسياري بيماريهاي جسمي تحتتاثير عوامل رواني بروز ميكنند، لازم است مردم در هر طبقه اجتماعي و اقتصادياي كه هستند براي حل اين مشكلها، قبل از اينكه شدت يابند و سبب بيماري شوند، با كارشناسان فن مشورت كنند. همه اعضاي تيم بهداشت روان، درصدد ارتقاي سطح بهداشت روان افراد و توانمندسازي آنها مانند يك زنجيره به هم پيوسته هستند و هر گروهي با شرح وظايفي مشخص اين هدف مشترك را دنبال ميكنند. روانپزشك، روانشناس، مددكار، روان پرستار و كار درمان جداي از هم نيستند بلكه اعضاي اين تيماند. تلاشهاي زيادي كه در سالهاي اخير براي انگزدايي از بيماران رواني صورت گرفته باعث شده امروزه مردم بدون ترس از نگاه ديگران داوطلب مراجعه به مراكز مختلف مشاوره و روانپزشكي شوند اما مساله ديگري كه مطرح ميشود اين است كه بسياري از مردم با شرح وظايف هر يك از اين گروهها آشنايي نشدارند و بنابراين نميدانند چه زماني بايد به روانپزشك مراجعه كنند يا از روانشناس و ديگر اعضاي گروه تيم درماني بهره بگيرند. روانپزشك، فردي است كه پس از اتمام دوره پزشكي، مانند هر پزشك ديگر كه براي تخصص خاصي امتحان ميدهد و چشمپزشكي، جراحي يا ديگر تخصصها را برميگزيند، با انتخاب تخصص اعصاب و روان يا همان روانپزشكي ميتواند بسته به نيازي كه فرد مراجعهكننده دارد از روشهاي دارودرماني، رواندرماني، گروهدرماني، رفتاردرماني و… براي او استفاده كند. پس، از آنجا كه روانپزشك تاثير متقابل بيماريهاي جسمي و بيماريهاي رواني را ميشناسد حتي ميتواند در تشخيص بيماريهاي جسمي كه موجب بروز انواع اختلالهاي رواني ميشود به افراد كمك كند. شما هرگاه دچار تغييرهاي خلق و هيجانات شده باشيد، هر گاه اضطراب و افسردگي پيدا كنيد و اين تغييرات عملكرد زندگي شما را مختل كند و در كار و شغل و روابط بين فرديتان اثر بگذارد، ميتوانيد از روانپزشك كمك بگيريد. همانطور كه اشاره شد، چون روانپزشك ديد جامعهنگري به شما دارد، از نظر جسمي و رواني ارزيابيتان ميكند و در كنار اين مشاورهها و بررسيها، تشخيص و درمان را انجام ميدهد. گاهي اوقات، شما بيماري يا اختلالي نداريد اما لازم داريد در مورد برخي مسايل مثل تحصيل، مشكلات تربيتي كودك، ازدواج و… در وضعيت عادي و سلامت، آموزشهايي ببينيد. در اينجا روانشناس كه از اركان مهم بهداشت روان است، ميتواند در پيشگيري از بروز مشكل و بيماريابي به شما كمك كند. چگونگي تنظيم رفتارها و حفظ هماهنگي و تعادل با محيط، بر عهده روانشناس است. لازم است بدانيد در بحث بيماريها و درمان اختلالهاي رواني، روانپزشك به عنوان سرپرست اين تيم تلقي ميشود.